سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرکس دانش را بجوید، [کوشش او [کفّاره گذشته اش باشد . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :4
بازدید دیروز :1
کل بازدید :552
تعداد کل یاداشته ها : 1
103/9/13
2:25 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
آوا[0]

خبر مایه
عناوین یادداشتهای وبلاگ
یادداشت اول عناوین یادداشتها[1]

بسم الله

مدت ها پیش که وبگردی رو شروع کردم با وبلاگی آشنا شدم که نویسنده اش دختری بود به نام هیوا.از نوع نوشتنش خوشم اومد و خیلی از مطالب آرشیوش رو خوندم.از روزمرگی‏هاش می‏نوشت،از خانواده‏اش،کارش،دغدغه‏اش برای ادامه‏ی تحصیل،دلمشغولی‏هاش،تفریحاتش و ....

از اون موقع بود که کم کم دلم خواست یه وبلاگ داشته باشم،اینطوری می تونستم زندگی ام رو به جای نوشتن تو سررسید و قایم کردن از دیگران،جایی ثبت کنم که ضمن تبادل تجربه و پیدا کردن دوستانی جدید،ناشناخته باقی بمونم و راحت حرف‏های دلم رو بنویسم.من شروع کردم.تجربه‏ی خوبی بود و از اینکه وبلاگ داشتم خوشحال بودم ، داشتن دوستانی که خیلی راحت باهاشون حرف می‏زدم،مشکلاتم و می‏گفتم و حرف دل اونا رو می‏شنیدم روحیه‏ی خوبی بهم می‏داد. تا اینکه بر حسب یه اتفاق مدتی وبلاگ نویسی رو کنار گذاشتم تو این مدت با دو تا از دوستانم ارتباط اس ام اسی داشتم که یکی از اونا هیوای عزیز بود.می‏دونستم مبتلا به بیماری سختی شده اما اینقدر روحیه‏اش عالی بود که اصلأ فکرش و نمی‏کردم تا این اندازه جدی باشه.تو این مدت هیچ وقت با من راجع به بیماری حرف نزد و هربار ازش می‏پرسیدم آخه چه مشکلی داری؟ یه جورایی حرف و عوض می‏کرد و می‏گفت ولش کن چیز مهمی نیست.همیشه جواب اس ام اس هام و می‏داد اما مدتی هر چقدر اس ام اس دادم جوابی نیومد.فکر کردم درگیره و وقت نداره،شاید هم حوصله‏ی جواب دادن نداره اما تنها چیزی که اصلا فکرش رو هم نمی‏کردم این بود که از بین ما رفته باشه.مرگ هیوا برای من اصلأ باور کردنی نبود،روز اول از طریق وبلاگ یکی از بچه‏ها فهمیدم اما حس می‏کردم شاید کسی می‏خواد شوخی کنه اما با پیام‏هایی که رنگ و بوی واقعیت داشت کم کم به خودم قبولاندم که هیوای عزیز من دیگه نیست و تمام آرزوهای قشنگش و گذاشت و پر کشید.

دلم براش تنگ شده،برای مشورت‏هایی که با هم می‏کردیم،برای دلداری‏هاش،راهنمایی‏هاش حتی کل کل های س ی ا س ی مون.الان که دوباره می‏خوام بنویسم و حس می‏کنم هیوا دیگه نیست که برام پیام بذاره دلم بدجوری می گیره.از صمیم قلبم براش طلب آمرزش می‏کنم و از خدای بزرگ و مهربون می‏خوام با خانواده‏اش که به تک تکشون عشق می‏ورزید صبر عنایت کنه.ازتون می‏خوام یه فاتحه به روحش هدیه کنید.

خوب......

به نام خدای مهربون و به یاد هیوای عزیز.

من آوا هستم،خوشحال می شم اگه همراهیم کنید.


90/6/23::: 8:7 ع
نظر()